نکات محتوایی
1- به گفته کتب ادبی، اصل در اسم، تذکیر است و لذا نیاز به علامت ندارد (الاشباه و النظائر/ج2/ص123 و شرح المفصل/ج5/ص88)
🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸
2- بحث اوصاف مشترک بین مذکر و مونث در این درس نیامده و در ضمن درسهای اسمهای مشتق خواهد آمد
🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸
3- برای مشاهده اقوال مربوط به “الف ممدوده تانیث”، به این فایل مراجعه نمایید.
🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸
4- اصطلاح “مؤنث لفظی” در کتب ادبیات، یک مشترک لفظی است که به دو معنا به کار رفته است:
الف. اسمهای مؤنث (اعم از حقیقی و مجازی) که دارای یکی از علائم لفظی تأنیث (ة- ی – اء) است؛ در مقابل “مؤنث معنوی”
ب. اسمهایی که بر مذکر حقیقی اطلاق میشود؛ اما یکی از علائم لفظی تأنیث در آخرش آمده است؛ مثل حمزة، معاویة، طلحة، خلیفة
از آنجا که دسته دوم از نظر معنایی، مذکر است، احکام مذکر در آن جریان مییابد (از قبیل اسناد فعل مذکر، وصف مذکر و…)؛ اما برای کلمهاش احکام مؤنث جاری میشود؛ مثلاً در بحث غیرمنصرف، این نوع کلمات به جهت تأنیث، غیرمنصرف هستند.
برای احتراز از خلط بین این دو اصطلاح، پیشنهاد میشود در متون آموزشی، اصطلاح دوم (که دارای آثار مخصوص به خود در ادبیات است) حتماً توضیح داده شود؛ اما اصطلاح اول را میتوان اساساً ذکر نکرد و به این نکته بسنده کرد که اسمهای مؤنث اگر دارای یکی از علائم سه گانه تأنیث نباشند، مؤنّث معنوی نامیده میشوند.
🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸
5- حقیقی یا مجازی بودن مونث در اوصاف و مشتقات مطرح نیست بلکه اصل تذکیر و تانیث آنها، وابسته به موصوف آن است؛ لذا کبیره اگر صفت ذنوب باشد، موصوفش مونث مجازی است و اگر صفت مرأه باشد، مذکر مجازی
🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸
6- کلمات دارای علامت تأنیث، سه دستهاند:
الف. برخی با اضافه شدن تاء تأنیث به آخر اسم مذکر (حقیقی یا مجازی) ساخته شدهاند. در این دسته، تنها تغییری که مذکر برای گرفتن علامت تأنیث پیدا میکند، مفتوح شدن حرف آخر آن است؛ مثل المرء: المرأَة- ضرب: ضربَة.
ب. بعضی با اضافه شدن الف مقصوره یا ممدوده تأنیث به آخر اسم مذکر (حقیقی یا مجازی) ساخته شدهاند. در این دسته، کلمه مذکّر علاوه بر مفتوح شدن حرف اخیرش، دچار تغییرات دیگری میشود؛ مثلاً: أکبر: کبری – عطشان: عطشی – أحد: إحدی – أحمر: حمراء – حَسَن: حَسناء
ج. بسیاری بدون اینکه از کلمهای مذکر گرفته شده باشند، مستقیماً با علامت تأنیث وضع شدهاند؛ مثلاً: برخی مصادر اصلی نظیر غلبة و مفاعلة؛ بعضی اسماء زمان، مکان و آلت مثل میسرة، مزرعة، مِکنسة؛ تعدادی از مؤنثهای مجازی جامد غیرمصدری مثل غرفة؛ کلماتی مثل زکریّا و عاشوراء و…
🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸
7- درباره نکته مربوط به اسامی قبائل و اماکن، مرحوم رضی نیز در شرح کافیه ج1 ص139 مطالبی دارند که مقداری با آنچه در کتاب از شرح جمل ابن عصفور نقل شده، تفاوت دارد. اما چون مطلب ابن عصفور دقیق تر و مستندتر بود، همان اختیار شد.
🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸
8- پاسخ هماندیشی: برخی از اسمها، بر معنایی دلالت میکنند که هم مصداق مذکر حقیقی دارد و هم مؤنث حقیقی. این دسته از اسماء دو گونهاند:
الف. بعضی بدون علامت تأنیث هستند؛ مثل انسان، فرس، بعیر. در این دسته، احکام مذکر جاری میشود.
ب. برخی دارای علامت تأنیث هستند؛ مثل شاة، سخلة، حیّة. در این دسته، به علت وجود علامت تأنیث، احکام مؤنث جاری میشود حتی اگر بر مذکر اطلاق شود.
از مصادیق گروه دوم، مفرد برخی از موارد اسم جمعی جنس (اسمُ الجنسِ الجمعیُّ) است که با تاء، بر مفرد دلالت نموده؛ مثل حمامة، نعامة، دجاجة، بقرة[1]
[1] ر.ک. المزهر ج2، باب ذكر الأسماء التي تقع على المذكر والأنثى وفيها علامة التأنيث- شرح کافیه مرحوم رضی ج3 ص325- حاشیه صبّان ج4 ص128: قاعدةٌ – المخصّص ابن سیده، ابواب المذکر و المؤنث؛ باب ما أنِّثَ من الأسماءِ من غيرِ لحَاقِ علامةٍ من هذه العلاماتِ الثَّلاث؛ ج4 ص152
توجّه به این نکته لازم است که همانگونه که در برخی کتب لغت هم تصریح شده، از آنجا که کلماتی مثل دجاج و بقر برای جنس اعمّ از مذکر و مونث وضع شده، مفردشان هم بر اعم از آن دو اطلاق میشود (هرچند به جهت اینکه مذکر این دو، لفظی مختص خود دارد – دیک و ثور- ، برای مذکر، از دجاجة و بقرة کمتر استفاده میشود و به همین جهت است که در برخی کتب لغت، مؤنث دیک، دجاجة ذکر شده است)