درس دوم: بناء کلمه

نکات محتوایی

1- تعریف ابن جنی از حرف اصلی: «الأصل: عبارة – عند أهل هذه الصناعة – عن الحروف التي تَلزم الکلمة في کلّ موضع من تصرّفها إلّا أن یحذف شيء من الأصول تحقیقاً [نسخه بدل‌: تخفیفاً] أو لعلّة عارضة؛ فإنّه لذلک في تقدیر الثَّبات». التصریف الملوکی ص 5.

🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸

2- تعریف ابن جنی از حرف زائد: «و معنی زائد أنّه لیس بفاء و لا عین و لا لام، و لیس یَعْنُون بقولهم: زائد أنّه لو حذف من الکلمة لدلّت بعد حذفه علی ما کانت تدلّ علیه و هو فیها، ألا تری أنّ الألف من ضارِبٌ زائدة فلو حذفتها فقلت: ضَرِبٌ لم یدلّ علی اسم الفاعل بعد الحذف، کما کان یدلّ علیها قبل الحذف». المنصف ص41.

🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸

3- با توجه به پاورقی مربوط به نظر کوفیین درباره تعداد حروف اصلی اسم (ص 38- پاورقی 2)، این سؤال مطرح می‌شود که آیا کوفییون، دحراج را که مصدر دحرَجَ  است، اسم ثلاثی مزید می‌دانند؟

چند احتمال مطرح است:

الف) اساساً همه کلمات حتی افعال هم از نظر ایشان، بیش از سه حرف اصلی ندارند. اطلاق مطلب منقول از کوفیین در برخی منابع، مؤید این است؛ هرچند در همه جا مثال‌های اسمی جعفر و سفرجل مطرح شده است.

ب) کوفییون در افعال، رباعی را می‌پذیرند و مصادر و سایر اسامی مشتق از افعال را در زمره همان افعال رباعی می‌دانند و اختلاف ایشان با بصریین در اسامی جامد است. مؤید این احتمال، تقیید نظر کوفیین در برخی منابع به خصوص اسم است.

ملاحظه شود: المستقصی ص54-58، الانصاف، آدرس مذکور در پاورقی کتاب، حاشیه صبّان ج4 ص329، الصاحبی ابن فارس و …

🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸

4- ابن فارس در مقاییس، در بسیاری از ریشه های رباعی غیرمضاعف، یک حرف را زائد می داند و معنا را به ریشه ثلاثی بازمیگرداند؛ مثلا حروف اصلی احرنجم را حرج می‌داند.

🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸

5- در این درس، تنها راه برای تشخیص حروف اصلی و زائد، در نظر گرفتن کلمات هم خانواده بیان شده است. اما در موارد نبود هم خانواده یا عدم جوابگویی این مسیر، روش های دیگری وجود دارد که در مطالعه و تحقیق درس «تقسیمات اسم» خواهد آمد که شایسته است بیان این موارد، به همان درس موکول شود.

16 دیدگاه

  1. ✅ اندر حکایت «سألتمونیها»:
    قيل: سأل تلميذ شيخه عن حروف الزيادة فقال: سألتمونيها؛ فظن أنه لم يجبه إحالة على ما أجابهم به قبل هذا؛ فقال: ما سألتك إلا هذه النوبة؛ فقال الشيخ: اليوم تنساه؛ فقال: و اللّه لا أنساه؛ فقال: قد أجبتك يا أحمق مرتين‏
    ◀️ شرح شافیه ابن حاجب/2/ص330

  2. ✅ علت های زیاد شدن حروف(ناظر به متن کتاب که گفته شد: «در موارد زیادی اضافه شدن حروف زائد نقش مهمی در ایجاد معنا دارد»)

    ضابط: الأشياء التي تزاد لها الحروف‏
    قال أبو حيان: لا يزاد حرف من حروف الزيادة العشرة- و هي حروف سألتمونيها- إلا لأحد ستة أشياء:
    الأول: أن تكون الزيادة لمعنى: كحروف المضارعة، و ما زيد لمعنى هو أقوى الزوائد.
    الثاني: للمدّ، نحو: كتاب، و عجوز، و قضيب.
    الثالث: للإلحاق، نحو: واو كوثر و ياء ضيغم.
    الرابع: للإمكان، كهمزة الوصل، و هاء السكت في الوقف، على نحو: قه.
    الخامس: العوض، نحو: تاء التأنيث في زنادقة، فإنها عوض من ياء زناديق، و لذلك لا يجتمعان.
    السادس: لتكثير الكلمة، نحو: ألف قبعثرى، و نون كنهبل، و متى كانت الزيادة لغير التكثير كانت أولى من أن تكون للتكثير

    ◀️ الأشباه و النظائر في النحو/ج‏2/ص139

  3. ✅ نکته ای پیرامون مقدمه درس:
    در متن کتاب اینگونه آمده است که: حروف مشترکی که در کلمات هم خانواده وجود دارد و معنای مشترک به آن وابسته است، حروف اصلی یا ریشه یا ماده کلمه گفته می شود.
    ◀️ برخی مانند مرحوم مصطفوی در کتاب «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم» بر این نظرند که ریشه کلمات دارای معنای واحدی است و همه مشتقات آن با هر میزان تفاوت معنایی که دارند، به آن معنای واحد بر می گردد. لذا معنای جامع «جنَّ، جنین، مجنون، جِنّ، جَنَّة» همگی «پوشیده بودن» یا معنای جامع «قمر و قمار» همان «کره سماوی» است. این مبنای مرحوم مصطفوی، نیاز به اثبات دارد و ایشان در مقدمه کتاب مزبور، ادله خویش را مطرح کرده است.
    ◀️ باید توجه داشت: عبارت فوق از کتاب، گویا می خواهد نظریه ایشان را مطرح کند که حروف مشترک و ریشه ها، یک معنای واحد دارد در حالی که مراد مؤلف محترم این نیست، بلکه مراد ایشان پر رنگ کردن نقش حروف اصلی در افاده معنایست که در صورت حذف یا تغیییر این حروف، آن معنا، دیگر وجود نخواهد داشت.

  4. ✅ فائده دانستن سألتمونیها:
    گاهی ممکن است یک کلمه چند وجهی باشد، در حساب احتمالات بناء یک کلمه، دانستن اینکه جز این حروف، حرف دیگری نمی تواند به عنوان حرف زائد واقع شود، کمک شایانی به واقعی تر شدن احتمالات در بناء می کند:
    مثلا در مورد کلمه «کوکب»، نهایتاً دو احتمال وجود دارد: اول: فَوعَل همانند کوثر و دوم فعلَل همانند جعفر
    اما کسی که این را نداند چه بسا احتمالاتی چون کفعل، فعکل، فعلب و … را نیز بدهد.

  5. محمد بوغیری

    در مورد فائده دانستن سألتمونیها و نیز راه های دیگر تشخیص حروف اصلی و زائد، کتاب دانش صرف در ص 303 و 304 (مطالعه و تحقیق درس 36) مطالبی آورده است که هم مرتبط با مطالب درس 2 است و هم می تواند پاسخگوی برخی سؤالاتی باشد که أحیانا از سوی طلاب مطرح می شود؛ به نظر می آید بهتر بود در درس 2 وعده ارائه مطالب تکمیلی تر در درس 36 در قالب پاورقی داده می شد.

  6. علی

    سلام
    با توجه به متن کتاب
    تکلیف موارد زیر چیست؟
    علائم جمع مثلا: ات، ون، ین
    الف تنوین در مثلا عالماً.
    تا تانیث در مثلا حمزه و فاطمه
    و در افعال آیا به جز صیغه اول ماضی سایر صیغ که زیادت دارند جزء حروف زائد بشمار می آیند؟
    لطفا آدرس پاسخ را از کتاب دانش صرف بیان بفرمایید

    1. سلام علیکم.
      در متن درس دوم، حروف در یک تقسیم ثنایی به اصلی و زائد تقسیم می شود. اما معنای زائد در اینجا به معنای مطلق حروفی است که اصلی نباشند و بنابراین علائم جمع و تاء تأنیث به این اصطلاح حروف زائد هستند.
      اما اینکه می گوییم حروف زائد سبب مزید بودن کلمه می شود مراد از زائد، معنایی أخص از معنای قبل است و شامل علائم نمی شود. لذا تنها حروف زائدی سبب مزید بودند می شوند که علامت نباشند. درباره اینکه علائم، حروف زائد نیستند اولاً نکته سوم از نکات محتوایی درس سوم و همچنین نکات محتوایی درس 36 که بعدا بارگذاری خواهد شد را ملاحظه بفرمایید.
      اما الف پایه تنوین، اساسا از بحث بناء صرفی خارج است و از حالات اعرابی و مباحث نحوی به شمار می رود.

      در مورد قسمت دوم سوالتان: حروف زائد بر صیغه اول مانند تاء تأنیث در صیغ 4 و5 ماضی و حروف أتین در مضارع، حرف زائد حساب می شوند. و ضمایر آن ها که هر چند کلمه ای مستقل اند، اما متحد با فعل حساب می شوند ولی حرف زائد نیستند و حکم علائم را در قاعده 6 وزن دارند.

  7. ✅ در کتاب «المعجم المفصل فی النحو العربی»، 16 رمز برای حروف زیاده بیان شده است: سألتمونيها، أتاه سليمان‏، أسلمني إيّاه‏، التمسن هواي‏، التّناهي سمو، الموت ينساه‏، اليوم تنساه‏، أمان و تسهيل‏، تسليم و هناء، تلا يوم أنسه‏، تنمي و سائله‏، تهاوني أسلم‏، لا أنسيتموه‏، نهاية المسؤول‏، هو استمالني‏، هويت السّمان‏.

  8. سبحانى

    sepentaLiterary@
    سامانه پاسخگویی به سوالات ادبی
    قرارگاه زبان و ادبیات عربی
    پیشنهاد می شود

    معرفی منابع ، پاسخگویی و ….

  9. سید عبدالله حسینی

    جناب استاد مدرسی، سلام و درود بر شما
    از مطالب عالمانه شما بسیار استفاده می برم. خداوند سلامتی، عزت و عاقبت به خیری به شما عنایت کند. دکتر سید عبدالله حسنی کابل

  10. • سوال و یا حتی اشکال :

    • در چاپ جدید کتاب دانش صرف که به اساتید صرف داده اند ص 32 پاراگراف اول داخل پرانتز روبری ابنیه مینویسد ساختار ها( هیئت)، یعنی در اینجا بناء را با هیئت یکی دانسته است و نیز در ص 34 نوشته است بناء یا ساختار کلمه و بعد شروع به تعریف کردن کرده است و قید کیفیت حرکت و سکون در حروف را هم نسبت به چاپ گذشته اضافه کرده است.
    سوال: آیا بناء همان هیئت است؟ ایا ین دو باهم فرق ندارد؟ تعریف هیئت چیست؟
    § در صرف ساده ص 54 هم آقای طباطبایی در تعریف بنا مخصوص آورده است که بنا هیچ ربطی به حرکت حروف ندارد اما دقیقا در این کتاب خلاف اون حرف را آورده است.
    § ونیز خود نویسنگان کتاب دانش صرف در سایت هیئت را اینطوری تعریف کرده اند :
    مراد ما از هیئت در این جا نحوه چینش ماده یک کلمه در کنار هم و حرکات و سکنات آن می باشد. خواه آن که آن هیئت معنادار باشد(هیئت نوعیه) و خواه آن که هیئت آن معنادار نباشد (هیئت شخصیه)
    یعنی در تعریف هیئت و ساختار اصلا اشاره ای به حروف اصلی و زائد نشده است

    1. البته در صفحه 32 از اصطلاح هیئت استفاده نشده است بلکه عطف تفسیری هیئت و بناء(ساختار) در صفحه74 و صفحه385 صورت گرفته است. و علت این عطف و یکی دانستن بناء(که از آن در فارسی به ساختار تعبیر می کنیم) و هیئت عبارت مرحوم رضی در صفحه2 شرح شافیه است که می فرماید:
      المراد من بناء الكلمة و وزنها و صيغتها هيئتها التى يمكن أن يشاركها فيها غيرها، و هى عدد حروفها المرتبة و حركاتها المعينة و سكونها مع اعتبار الحروف الزائدة و الأصلية كلّ فى موضعه؛ فرجل مثلا على هيئة و صفة يشاركه فيها عضد، و هى كونه على ثلاثة أولها مفتوح و ثانيها مضموم
      که در این عبارت حتی مرحوم رضی وزن را نیز با هیئت و بناء یکسان می داند که باید گفت مرحوم رضی در این قسمت مسامحه کرده اند و منظورشان از وزن، «یا یحکی بالوزن» است و یا مراد از وزن در اینجا وزن لغوی است نه وزن اصطلاحی است.

  11. • فرق بین علامت با حرف ؟؟؟؟؟
    در چاپ جدید کتاب دانش صرف در پاورقی ص 35 ذیل بحث معیار مجرد یا مزید بودن در اسم، خلطی صورت گرفته است و آن هم این است که بین حروف و علامت هیچ فرقی گذاشته نشده است.
    ○ طبق بیان پاورقی کتاب دانش صرف اسمی که به آن « ﮤ تأنیث » اضافه بشود مزید به حساب می آید چون میگویند یک حرف به حروف اصلی اضافه شده است.
    § در صورتی که این اشتباه است، چون ص 294 همین کتاب آمده است که « ﮤ تأنیث » علامت است نه حرف و نیز در صرف کاربردی ج1ص71 نیز همین اشکال شده است و مؤیداتی از کتاب صرف ساده به همراه دارد که متن کتاب صرف کاربردی این چنین است :
    برخی چیز علامت اند نه حرف، در تعریف مزید فیه آمده است « کلمه مزید آن است که دارای حرف زائد باشد» ( نه علامت زائد) «ة» علامت تأنیث است نه حرف.
    صرفیان اصطلاح خود را بر این قرار داده اند که در بحث مجرد و مزید بودن،علامات را جزء حروف کلمه به حساب نیاورند چناچه در بخش دوم کتاب صرف ساده در بحث مذکر و مؤنث در تعریف مؤنث آورده شده که : « و المؤنث ایضاً علی قسمین لفظی و معنوی. اللفظی ما کان فی آخره إحدی علامات التأنیث و هی تاء المربوطه و الألف المقصوره و الألف الممدوده » و همینطور در تعریف مثنی آورده است ( هی الحاق علامه المثنی بآخرها و…) همینطور در تعریف جمع. از این رو علامات تثنیه و جمع و تأنیث علامتند و نه حرف. بنابراین در مجرد و مزید بودن کلمه تأثیری ندارند. پس گویا این علامات جزء کلمه به حساب نمی آیند.

    1. در پاورقی کتاب معیاری برای تشخیص مجرد و مزید بیان نشده است و تنها برخی مثال ها بیان شده است و اساسا ناظر به معیار ها هم نیست. معیار مجرد و مزید بودن در اسم ها و اینکه انضمام علامت ها سبب مزید شدن نمی شود را در نکته1 صفحه 283 چاپ جدید بیان کرده ایم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *