تعریف حرف و ماهیت معنای حرفی

♦  نویسنده: جناب آقای محمدحسین خالق پور

 

حروف اقسام گوناگونی دارند. حروف جاره، حروف مشبهه بالفعل، حروف استفهامیه، حروف شرطیه، حروف مصدریه و…

باید توجه داشته باشیم که تعریفی که از حروف داریم، باید مطابق با تمام اقسام آن باشد و الا تعریف جامع نخواهد بود. همچنین نباید هیچ یک از مصادیق خارج از مفهوم مورد نظر را در بر بگیرد و الا تعریف مانع نخواهد بود.

در تعریف حرف گفتیم که حرف کلمه ای است که بر معنای غیر مستقل دلالت می کند.

اما در ابتدا باید دانست که معنای «مستقل» و «غیر مستقل» چیست؟

معنای مستقل، معنایی است که در خود کلمه در نظر گرفته شده و آن کلمه فی نفسه بر آن دلالت می کند[1]

و معنای غیر مستقل عبارت است از معنایی که بروز و ظهور در لفظ دیگری دارد و کلمه دارای این معنا، فی نفسه بر آن دلالت نمی کند[2]

همانطور که گفتیم حروف، معنای غیر مستقل دارند؛ یا به عبارتی دیگر، حروف همگی، تنها معنای «ایجادی» دارند؛ ایجاد معنا در مدخولشان.[3] به این معنا که مثلا حرف «فی» برای این وضع شده است که در مدخولش معنای ظرفیت ایجاد کند یا اینکه حرف مشبهه بالفعل «لعل» برای این وضع شده است که در مدخولش (جمله) معنای احتمال و گمان وجود نسبت، ایجاد کند یا اینکه همزه و هل استفهامیه برای این وضع شده است که در مدخولش معنای استفهامی ایجاد کند.

لذا غیر مستقل بودن حرف، اشاره به معنای «ایجادی» حرف و «علامت» بودن آن دارد. «ایجادی» است چراکه متکلم با بیان آن، در مدخول حرف، معنایی ایجاد می کند و «علامت» است چراکه مخاطب با دیدن آن، به معنای خاص در مدخول حرف پی می برد.

همانطور که در حدیث منقول از امیر المومنین علیه السلام می خوانیم: … الحرف ما اوجد معنی فی غیره[4]… یعنی حرف آن چیزی است که در غیر خود معنایی ایجاد می کند.

با این بیان اصلا دیگر شبهه ای در تشابه معنای غیر مستقل و معنای مبهم پیش نمی آید چراکه منظور از مبهم بودن معنا، نیازمند بودن آن به یک مفسر است نه اینکه خود آن کلمه دارای معنا نباشد. اسامی موصول دارای معنا بوده و فی نفسه رساننده معنا می باشند اما معنای آنها ناقص و مبهم است و برای رفع این ابهام نیازمند صله هستند. همچنین روشن است که این اسامی برخلافِ حروف، هیچ تاثیری در معنای مدخول خود(صله) ندارند.

میدانیم که وضع الفاظ لزوما در برابر معانی صورت گرفته است و در غیر این صورت، وضع بی ثمر و بیهوده خواهد بود.

در نتیجه حروف، لاجرم در مقابل معنایی وضع شده اند و با توجه به تحلیل بالا فهمیدیم که موضوع له حروف، معانی غیر مستقل خواهند بود؛ یعنی معنایی که افاده آن در غیر خود حرف صورت می پذیرد. این معنای موضوع له حرف است!

لذا اگر کسی ادعا کند که معنای حرف را مستقل از مدخولش می تواند تصور کند، درواقع در حال تصور آن معنایی است که حرف، موجد آن است و این تصور صحیح است؛ مثل ابتدائیت، استفهام و… . یعنی معنای غیر مستقل حرف را تصور کرده است. از طرفی اگر کسی ادعا کند که مواردی مانند اسامی موصول را نمیتواند به تنهایی و بدون در نظر گرفتن صله تصور کند، در واقع ملتفت نقص معنایی این اسم و افتقار و احتیاج آن به یک مکمل معنایی شده است نه اینکه اسم موصول معنا نداشته باشد، خیر! بلکه محتاج مکمل است تا معنایش واضح گردد.

نکته1:

برخی از اسامی، علاوه بر معنای مستقل خود، به معنای حرفی نیز دلالت می کنند؛ به این بیان که در این اسامی (مثل اسامی استفهامیه)، دو نوع لحاظ معنایی نهفته است.

  1. لحاظ ایجادی (حرفی)
  2. لحاظ استقلالی (اسمی)

این نوع اسامی در عین اینکه به تنهایی مفید معنایی مستقل هستند و دال بر معنایی در خود می باشند، همزمان در مدخولشان نیز معنایی ایجاد می کنند.

مثلا در کلمه استفهامیه «متی» می گوییم: هم دال بر زمان و ظرف است(یعنی معنای مستقل دارد) و هم در مدخولش معنای استفهامیه ایجاد می کند.(یعنی معنای غیر مستقل دارد)

لذا بخاطر وجود معنای مستقل در این کلمه، آن را اسم می نامند ولی بخاطر شباهت معنوی آن به حرف، آن را مبنی کرده اند.

البته نا گفته نماند که برخی از ادبا در تحلیل اسامی استفهامیه گفته اند که در اصل وضع، این اسامی مقترن با همزه استفهام بوده اند و بخاطر کثرت استعمال و برای تخفیف، همزه حذف گردیده است.[5]

تحلیل ادبا در مورد حذف همزه، مؤید خوبی برای صحت گفته ما در مورد اسامی استفهامیه می باشد. زیرا چه بپذیریم همزه در این اسامی مقدر است و چه نپذیریم، از تحلیل ادبا، دو جزئی بودن معانی این اسامی برداشت می گردد.

نکته2:

تبیینی که نسبت به معنای غیر مستقل در این نوشتار ارائه شد، مبنای اصولی ما در بحث وضع حروف را روشن می سازد.

با توجه به تبیین مذکور، دیگر خاص بودن معنای حرف جر در هر یک از استعمالات بی معنا خواهد بود. در مقایسه دو مثال جاء من الکوفه و جاء من المدرسه، ما نمیگوییم که حرف «من» در هرکدام یک از این استعمالات معنای متفاوتی را ارائه می دهد بلکه میگوییم «من» در این استعمالات مفید «معنای ایجادی ابتدائیت در مدخول» می باشد. اصلا جنس معنای غیر مستقل، رساندن «معنای ایجادی» است و بس!

با این توضیحات، وضع معانی حرفیه بصورت «وضع عام و موضوع له عام» می باشد و به نظر می رسد قائلین به وضع عام و موضوع له خاص، توجه به معنای غیر مستقل حرف نکرده و از حروف انتظار افاده معنای مستقل را داشته اند!

الحمدلله اولا و آخرا

_______________________________

[1] الاسم كلمة دلت على معنى ثابت في نفس تلك الكلمة (شرح الرضي على الكافية، ج‏1، ص: 36)

[2] الحرف كلمة دلت على معنى ثابت في لفظ غيرها (شرح الرضي على الكافية، ج‏1، ص: 36)

[3] البته گاهی اوقات حروف به آخر کلمه اضافه شده و معنایی در ماقبل خود ایجاد می کنند. مانند یاء نسبت

[4] الفصول المختارة، ص: 91

[5] … و يجوز الجواب عنه بما قال سيبويه‏: إن حرفي الاستفهام و الشرط أعني الهمزة و «إن» حذفتا وجوبا قبل مثل هذا الاسم لكثرة الاستعمال، فكان الأصل: أأيهم ضربت و: إن أيهم تضرب أضرب، ثم تضمّن «أي» معنى الاستفهام و الشرط، فالمعنيان عارضان فيها و إن كانا لازمين، و كذا ما سوى «أي» من أسماء الاستفهام و الشرط، نحو: من تضرب؟ أي: أمن تضرب؟ و «من» بمعنى «أيّ» في التعيين في الاستفهام. (شرح الرضي على الكافية، ج‏1، ص: 41)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *