جایگاه بحث معانی ابواب

استاد محمدی مطلق:

یکی از سوالاتی که در بحث معانی ابواب ، برای طلاب و حتی برخی اساتید وجود دارد، این است که « چرا در علم صرف از معانی ابواب بحث می شود در حالی که این بحث ما را مستغنی از معاجم لغوی نمی کند و در خود کتب صرفی هم تصریح می کنند که برای دانستن معنای هر واژه باید به لغت مراجعه کرد؟

آیا اصل بحث از معانی ابواب لغو نیست؟

و اگر لغو نیست چرا در علم صرف از آن بحث می شود؟ چرا در لغت نه؟»

 

علی:

سم الله الرحمن الرحیم کتب لغت متکفل بررسی معنای تک‌تک واژگان به صورت موردی هستند و معانی کلی ساختارهای عربی را بررسی نمی‌کنند؛ اما علم صرف علاوه بر اینکه ساختارها و قالب‌های کلمات عربی را به وسیله اوزان، معرفی می‌کند، متکفّل بیان معانی آن ساختارها نیز هست؛ از این رو می‌بینید که در کتب صرف، فقط به بیان وزن فعل ماضی در ثلاثی مجرد و غیر آن اکتفا نمی‌شود؛ بلکه معنای فعل ماضی را نیز ذکر می‌کنند و همچنین بحث می‌کنند که مثلاً وزن فَعُلَ یا فَعِلَ هرکدام چه معنایی دارند. یا در مشتقات ثمانیه، تعریف و معنای هر یک از آن مشتقات را مورد بررسی قرار می‌دهند. بنابراین، تبیین معانی وزن إفعال و… تحلیل ارتباط بین معنای ریشه کلمه با معنای موردنظر از فعل مزید، از وظایف علم صرف است و توجه به معانی ابواب، باعث فهم درست معنای خاص ذکرشده در کتب لغت برای هر فعل خواهد بود. مضاف بر اینکه معانی ذکرشده برای ابواب ثلاثی مزید در کتب صرفی، در بسیاری موارد، موجب ظنّ اطمینانی به معنای یک فعل می‌شود و فرد را مستغنی از مراجعه می‌کند

 

استاد شهریاری

سمه تعالی

با تشکر از سؤال مفید استاد محمدی مطلق و پاسخ استاد علی.

پاسخ به این سؤال را در دو مقام می توان پی گرفت.

اول آنکه چرا اصلا بحث از معانی ابواب وجود دارد؟مگر نه این است که کتب لغت، هر ریشه ای را که به هر بابی از ابواب مزید رفته باشد ذکر کرده و معنای آن را گفته اند.پس اصلا بحث از معانی ابواب هیچ لزومی ندارد.

دوم آنکه، با صرف نظر از اشکال اول، باید به این پرسش پاسخ داد که چرا این بحث، با کیفیت فعلی اش در علم صرف طرح شده است نه در علوم دیگری چون فقه اللغة؟ اما پاسخ به سؤال اول:

1-  بخش بزرگی از کاری که ما در علم صرف و در بسیاری از علوم دیگر انجام می دهیم، این است که امور ارتکازی و نا خود آگاه را به بند قانون کشیده و آن ها را قاعده مند و خود آگاه نماییم. این قاعده سازی، خود قبلا نیاز به یک نظام اصطلاحات دارد. مثلا اگر ما می خواهیم قواعد ارتکازی اعلال را خود آگاه کنیم، اولا باید مفاهیمی چون مثال ، اجوف، عین الفعل، ساکن، متحرک و … را ساخته باشیم و الا برای بیان هر قاعده، نیازمند چند صفحه توضیح هستیم.می توانید امتحان کنید.مثال بارز تر این واقعیت، فایده ایست که در ابتدای علم صرف برای بحث وزن بر می شمریم.

 فایده ی اصطلاح سازی و قاعده سازی این است که به کمک آن، راه دقیق شدن روی امور باز می شود. مثلا معنای مطاوعه، یک اصطلاح است. حال صحبت از تفاصیل و توضیحات تکمیلی پیرامون آن ، قبلا نیازمند جعل این اصطلاح است. وقتی به مطاوعه به عنوان یک ریز موضوع برای بررسی و پژوهش نگاه کردیم، می توانیم تا اعماق مطالب آن برویم .تاریخ تمامی علوم گواه بر این حقیقت هستند که اگر واقعیتی، به عنوان یک پدیده ی مستقل و شناخته شده ، مورد بررسی قرار نگرفت،همواره در مجامع علمی مظلوم مانده و ابعادش مجهول باقی می ماند.

2- درست است که کتب لغت، در موارد فراوانی، معنای افعال مزید را بیان نموده اند. ولی این تصور غلط است که کتب لغت، تمامی استعمالات عرب را برای ما گزارش کرده اند.کلمات زیادی هستند که مثلا برای اولین بار به برکت تتبعات صاحب الطراز(سید علی خان کبیر) وارد کتب لغت شده اند(به مقدمه ی محقق این کتاب رجوع کنید.). این یعنی تا قبل از ایشان ، در کتب لغت خلأهایی وجود داشته است.و بعد از ایشان نیز قطعا خلأ هایی باقی مانده اند. پس اگر نگوییم قطعا، می توانیم به احتمال زیاد فعل های مزیدی را بیابیم که در کتب لغت ، اصلا ذکر نشده اند.استفاده از بحث معانی ابواب، و قرائن پیرامونی آن استعمالات، می تواند ما را به معنای مستعمل فیه رهنمون سازد.خیال نکنید که چنین مثال هایی را باید در اکتشافات باستان شناسی از اعراب جاهلی پیدا کنیم. ای بسا در آیات قرآن به چنین مواردی برخورد کنید. قبلا در خصوص این موارد، مطالبی تقدیم کرده بودم.به اینجامراجعه کنید.

3- در بعضی از مواردی که کتب لغت به ما توضیحاتی ارائه کرده اند ، این توضیحات، شفاف نیستند. مثلا همانگونه که در بحث معنای تأکید و مبالغه در ابواب مزید گذشت، موارد فراوانی در کتب لغت هستند که در یک ریشه، فعل ثلاثی مجرد و باب افعال را کاملا به یک معنا معرفی کرده اند.ولی بالاخره ما می دانیم که چنین نیست که این ها در همه ی موارد ، معنای کاملا یکسان داشته باشند.این خللی است که در کتب لغت وجود دارد پس نمی توان در این مسأله تنها به کتب لغت تکیه کرد.

اما در پاسخ به سؤال دوم ،جناب استاد “علی” مطلب کاملی فرمودند که دیگر نیازی به تصدیع بنده نیست.

2 دیدگاه

  1. مهدی

    بسم الله الرحمن الرحیم
    سؤال :
    میفرمائید : این خللی است که در کتب لغت وجود دارد پس نمی توان در این مسأله تنها به کتب لغت تکیه کرد ؛ و اینکه : درست است که کتب لغت، در موارد فراوانی، معنای افعال مزید را بیان نموده اند. ولی این تصور غلط است که کتب لغت، تمامی استعمالات عرب را برای ما گزارش کرده اند.
    به نظر میرسد بهتر باشد برای پر کردن این خلأ به تکمیل علم فقه اللغة بپردازیم ، نه اینکه کاستی های این علم را بخواهیم با علم صرف پر کنیم.
    .
    و اینکه میفرمائید : از این رو می‌بینید که در کتب صرف، فقط به بیان وزن فعل ماضی در ثلاثی مجرد و غیر آن اکتفا نمی‌شود؛ بلکه معنای فعل ماضی را نیز ذکر می‌کنند و همچنین بحث می‌کنند که مثلاً وزن فَعُلَ یا فَعِلَ هرکدام چه معنایی دارند.
    ؛ بررسی معانی این هیئات باعث بی نیازی ما از کتاب لغت دررابطه با هیئت فعل ماضی میشود ، بنابراین با دانستن معنای ماده ی فعل دیگر نیازی به رجوع نداریم. اما چه فائده ای دارد زمانی که لابد از این هستیم که به کتاب لغت مراجعه کنیم ، در رابطه با این معانی سخن بگوئیم ؟. آیا سوای از اینکه جعل اصطلاح به فهم دقیق هیئت کمک میکند ، فائده ی دیگری وجود دارد ؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *