هدف علم لغت

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: هدف علم لغت

تبیین مسئله:

در این نوشتار قصد آن است که به این سوال پاسخ داده شود که وظیفه و رسالت علم لغت در میان علوم ادبی چه چیز می باشد؟آیا وظیفه آن بیان معنای کلی کلمه می باشد و یا اینکه هدف آن بیان ماده های کلمات موجود در لسان عرب همراه با معانی آن می باشد و یا اینکه خیر بیان اشتقاقات صرفی یک کلمه می باشد؟؟

این نکته را باید توجه نمود که می خواهیم با مراجعه به منابع ادبی به این سوال پاسخ دهیم و موضع بحث ما بیان هدف این علم در زمان وضع می باشد.

مفهوم شناسی

علم اللغة-متن اللغة-اللغة-کلمه-ماده-هیئت

  • کلمه

قال ابن مالك: (الكلمة لفظ مستقل دال بالوضع تحقيقا أو تقديرا أو منوي معه كذلك)[1]

  • اجزاء کلمه

این را می دانیم که یک کلمه (اسم و فعل غیر از حرف[2])از ماده و هیئت[3] تشکیل شده است.از میان هیئات نیز برخی دارای معنا می باشد،بدین معنا که آن ها در برابر معنایی خاص جعل شده اند و دلالت بر آن معنای خاص می کنند مثل هیئت اسم فاعل که دلالت بر انجام دهنده کار می کند و برخی دیگر نیز وجود دارد که مهمل می باشد یعنی به ازای معنای خاصی جعل نشده است.مثل هیئت فَعل در کلمه زَید که دال بر معنای خاصی نمی باشد.

به این نکته باید توجه داشت که در جایی که یک کلمه مرکبی از دو جزء هیئت معنادار و ماده معنادار باشد،معنای آن کلمه مجموع معنای آن هیئت و ماده با هم می شود به عنوان مثال ماده ض-ر-ب در ترکیب با هیئت فاعل معنای زننده را نتیجه می دهند.پس بعد از تحلیل این چنین کلماتی می توان گفت که این نوع کلمات متشکل از دو دال می باشد که هر یک از این دوال رسالت معنایی خاصی را بر عهده دارند.

مساله

حال سوال اینجاست که دو دلالت فوق (دلالت هیئت بر معنایی خاص و دلالت ماده بر معنایی خاص)در کدام یک از علوم ادبی مروبط به زبان عربی بحث می شود؟و آیا علمی که مثلا به بررسی دلالت ماده بر معنایی خاص می پردازد آیا در کنار آن وظیفه اولیه دیگری نیز متناسب با هدف تدوین آن علم بر عهده دارد یا خیر؟

حل مساله

نکته1)پس از بررسی در کتب قدما با دو اصطلاح متفاوت بر می خوریم که مراد آن از هر یک معنایی خاص بوده است:

  • علم متن اللغة

در میان گفتار ادبا چه متاخرین و چه متقدمین اصطلاحی به چشم می خورد که معنای خاصی را از آن اراده کرده اند.

یکی از این اصطلاحات علم متن اللغة می باشد و دیگری نیز اصطلاح  علم اللغة.شاید در بدایة الامر معنایی از هریک بالخصوص از واژه دوم یعنی علم اللغة در ذهن ما مرتکز باشد و آن همان علمیست که به بررسی معانی واژگان یک زبان (در این مورد زبان عربی)می پردازد لکن با تاملی در عبارات ادبا به این نکته می رسیم که خیر مقصود آنان از اصطلاح علم اللغة معناییست عام که همه علوم ادبی را شامل میشود و هر یک از علوم ادبی عربی مصداقی از علم اللغة می باشد.

مرحوم مدرس افغانی در شرح خود بر مطول می گوید:

و اللغة اعم من ذلك(از علم لغت مرتکز در ذهن ما)، لأن علم اللغة- كما يصرح به عن قريب- يطلق على اثنى عشر علما قد ذكرناها في اول الجزء الاول من المكررات، احدها علم متن اللغة.

در کتاب حاشية الدسوقي على مختصر المعاني‏ می خوانیم:

(قوله: أعم من ذلك) أى: أعم من متن اللغة؛ لأن علم اللغة قد يطلق على غير معرفة أوضاع المفردات من معرفة أحوال اللفظ العارضة له من صحة و إعلال و إعراب و بناء و غير ذلك؛ و ذلك لأنه يشمل اثنى عشر علما نظمها بعضهم بقوله:

         لغات المعانى نحو صرف اشتقاقهم             بيان قواف قل عروض و قرضهم‏

             و إنشاء تاريخ و خط و أسقطوا             بديعا و وضعا فزت بالعلم بعدهم‏

البته گاهی اوقات نیز اصطلاح علم العربیة بر این علوم اطلاق می شود:لذا در ادامه مطلب گذشته در کتاب مذکور می خوانیم:

و هذه الاثنا عشر علما كما تسمى بعلم اللغة تسمى بعلم العربية.

در الأطول شرح تلخيص مفتاح العلوم، ج‏1، ص198نیز می خوانیم:

و أما اللغة فقد يطلق على جميع أقسام علوم العربية، فلذا قيد بالمتن ليكون واضحا.

فلذا می توان این نتیجه را گرفت که در بررسی متون ادبی قدیم در جایی که کلمه علم اللغة بدون قرینة استعمال شود بر مطلق علوم ادبی عربی استعمال شده است و در جایی می تواند به معنای علم بررسی معانی کلمات سماعی[4] استعمال شود که در متون قرینه وجود داشته باشد.پس در جایی که قرینه ندارد با لفظ علم متن اللغة استعمال می شود.

قابل ذکر است که از این موارد در کتب ادبا بسیار یافت می شود،بنابراین باید توجه داشت که از واژه  علم اللغة معنایی معادل علم مربوط به بیان معانی کلمات [5]برداشت نشود.

اما پس از فحص بیشتر در کلام ادبا با اصطلاحی به نام علم متن اللغة روبه رو می شویم.این اصطلاح را که در عبارت گذشته از حاشیة الدسوقی نیز می بینیم در نزد ادبا اخص از علم اللغة بوده است و یکی از علوم ادبی عربی می باشد.

سوالی که در این فصل از بیان با آن روبه رو می شویم این هست که هدف از تدوین علم جدیدی به نام علم متن اللغة چه چیز بوده و حال آنکه هر یک از این علوم ادبی عربی رسالت و هدفی دارند که به خاطر دست یابی به آن اهداف تدوین شده اند.

در عبارات ادبا دو دسته عبارت برای بیان هدف علم متن اللغه وجود دارد.اما قبل از بیان، بهتر است بدانید در معاجم و لغت نامه ها کلمه {متن}عبارت است از:  

الْمَتْنُ و الْمَتْنَة لغتان، يذكر و يؤنث، و هما مَتْنَتَان لحمتان معصوبتان بينهما صلب الظهر معلوتان بعقب[6]                

متن: متن در اصل گوشت محكمى است كه در كنار تيره پشت واقع است بگوشت هر دو طرف آن متنان گويند (مجمع) از اين جهت بچيز محكم متين گفته‏اند[7].

  • هدف از پایه گذاری علم لغت (متن اللغة از دیدگاه ادبا)
  1. گفتار مرحوم رضی

أن الواضع إما أن يضع ألفاظا معينة سماعية، و تلك هي التي تحتاج في معرفتها إلى علم اللغة.

و إما أن يضع قانونا كليا يعرف به الألفاظ فهي قياسية، و ذلك القانون إما أن يعرف به المفردات القياسية، و ذلك كما بين أن كل اسم فاعل من الثلاثي المجرد، على وزن فاعل، و من باب أفعل، على وزن مفعل، و كذا حال اسم المفعول، و الأمر، و الآلة، و المصغر، و الجمع، و نحو ذلك؛ و تحتاج في معرفتها إلى علم التصريف.

و إما أن يعرف به المركبات القياسية، و ذلك كما بين مثلا، أن المضاف مقدم على المضاف إليه، و الفعل على الفاعل، و غير ذلك من كيفية تركيب أجزاء الكلام، و تحتاج في معرفة بعضها إلى التصريف كالمنسوب، و الفعل المضارع، و في معرفة بعضها إلى غيره من علم النحو كما ذكرنا.[8]

  1. درالحدائق الندية في شرح الفوائد الصمدية، ص: 57 این چنین آمده:

أن الوضع إما شخصي أن تعلق بألفاظ معينة سماعية، يحتاج في معرفتها إلى علم اللغة، و نوعي أن تعلق بألفاظ معينة، يعرف به مفردات قياسية، يحتاج في معرفتها إلى علم الصرف، كما بين أن كل اسم فاعل من الثلاثي المجرد على زنة فاعل، و كل اسم مفعول منه على زنة مفعول، إلى غير ذلك من القوانين الصرفية، أو يعرف به مركبات قياسية، يحتاج في معرفتها إلى علم النحو، كما بين أن كل مضاف مقدم على المضاف إليه، و الفعل على الفاعل إلى غير ذلك من القوانين النحوية، فالوضع جار في المفردات و المركبات معا.

  1. در بداءة النحو، ص: 31 نیز این چنین آمده:

اللغة العربية مجموعة من عدة علوم: علم اللغة و الصرف و النحو و المعاني و البيان و البديع و الخط و القافية و الإنشاء و العروض و الاشتقاق و قرض الشعر و تاريخ الأدب العربي.

يتكفل بتبيين قواعد الجمل و أجزائها فيها، كعلم النحو و البلاغة، فعلم اللغة يبين معاني المفردات غير المشتقة و جذورها و خصوصياتها، كاللزوم و التعدي و الاشتراك و الاختصاص.

و علم الصرف يبين قواعد التغيير اللفظي و المعنوي للكلمة قبل دخولها في الجملة.

و علم النحو يبين قواعد صوغ الجمل و قوانين إعراب الكلمة بعد دخولها فيها.

و علم البلاغة يبين كيفية مطابقة الكلام لمقتضي الحال و إبرازه بطرق مختلفة.

ففي قوله تعالى: إياك نعبد و إياك نستعين* اهدنا الصراط المستقيم إن علم اللغة يبين معنى «الصراط» و معاني جذور الكلمات المشتقة ك «العبادة»، «العون»، «الهداية» و «الاستقامة»

  • جمع بندی

آنچه که در جمع بندی به نظر می رسد صحیح باشد این است:

با توجه به مقدمه این نوشتار که مبتنی بر تقسیم اجزاء کلمه به هیئت و ماده بوده و این که هیئات نیز خود به دو دسته معنادار(نوعیه)و بی معنا(شخصیه)تقسیم می شود می توان هدف تدوین علم لغت را این گونه بیان کرد:

هدف از وضع علم لغت در زبان عربی بیان معانی واژگانی می باشد که تحت ضابطه خاصی نمی توان معانی آنان را احصاءکرد و به عبارت مرحوم رضی:

أن الواضع إما أن يضع ألفاظا معينة سماعية، و تلك هي التي تحتاج في معرفتها إلى علم اللغة.

که 1-مواد و ریشه های کلمات [9]و 2-کلمات جامد و هر آنچه که با ضابطه معنای آن بدست نمی آید را شامل می شود.

و در مقابل آن مفرداتی که ضابطه معنای آن بدست می آید،آن ضابطه ها را در علم خاصی تدوین کرده اند.

حال آن ضابطه اگر نسبت به هیئت کلمات مفرد و ما یتعلق به (اعم از هیئت،تغییرات هیئت ومعنای هیئت) باشد آن ضوابط در علم صرف بررسی می شود. و به عبارت مرحوم رضی:

و إما أن يضع قانونا كليا يعرف به الألفاظ فهي قياسية، و ذلك القانون إما أن يعرف به المفردات القياسية، و ذلك كما بين أن كل اسم فاعل من الثلاثي المجرد، على وزن فاعل، و من باب أفعل، على وزن مفعل، و كذا حال اسم المفعول، و الأمر، و الآلة، و المصغر، و الجمع، و نحو ذلك؛ و تحتاج في معرفتها إلى علم التصريف.

عبارات دیگر نیز موید بیان مرحوم رضی می باشند

__________________

[1] -شرح التسهيل المسمى تمهيد القواعد بشرح تسهيل الفوائد، ج‏1، ص: 127

[2] -البته به این نکته باید توجه داشت که در این زمینه نظریه ی دیگری وجود دارد.و ان هیئت دار بودن حروف می باشد که هیئت آن ها به خاطر کثرت استعمال حروف در کلام نادیده گرفته شده و کالعدم می باشد.(دراسات فی فقه اللغة-دکتر صبحی الصالحی)

[3] -مراد ما از هیئت در این جا نحوه چینش ماده یک کلمه  در کنار هم و حرکات و سکنات آن می باشد.خواه آن که آن هیئت معنادار باشد(هیئت نوعیه)و خواه آن که هیئت آن معنادار نباشد(هیئت شخصیه)

[4] -توضیح این عبارت در ادامه خواهد آمد.

[5] -که در بحث بعد بدان خواهیم پرداخت و مفهوم آن را واضح و شفاف و حدود و ثغور فعالیت آن علم و هدف وضع آن را بیان خواهیم کرد.انشاءالله

[6] – كتاب العين، ج‏8، ص: 131

[7] – قاموس قرآن، ج‏6، ص: 233

[8] -شرح الرضي على الكافية، ج‏1، ص: 25

[9] -البته در اصول علاوه بر این راه،راه های دیگری را برای فهمیدن معنای کلمات بیان می کنند.(معنای موضوع له و راه های تشخیص معنای معنای موضوع له).ر.ک. اصول الفقه مرحوم مظفر ص43(علامات الحقیقة و المجاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *