معنای تاکید و مبالغه ثلاثی مجرد در معانی ابواب

علی:

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در کتابهای صرف ساده و دانش صرف، به استناد فرمایش مرحوم رضی در شرح شافیه، گفته شده که اگر فعل ثلاثی مزید به همان معنای ثلاثی مجرد باشد، با تاکید و مبالغه همراه است. یکی از اساتید می‌فرمودند: این مطلب، مورد پذیرش همه علما نیست. موید فرمایش ایشان اینکه در بسیاری از کتب صرفی، فقط هم معنا بودن مزید با مجرد مطرح شده و اشاره به تاکید و مبالغه نشده و در کتب لغت نیز فعل مجرد و مزید هم معنا، با همدیگر و بدون بیان تفاوتی، ذکر می شود.

 

حال چند سوال مطرح است:

1. چگونه می توان فرمایش مرحوم رضی را اثبات کرد؟

2. بر فرض پذیرش این مبنا، مراد از تاکید و مبالغه چیست و آیا بین تاکید و مبالغه تفاوتی هست؟

در کتاب دانش صرف ص205 دو معنا برای تاکید و مبالغه ذکر شده اما سندی برای این مدعا ذکر نشده است؛ مضاف بر اینکه در مثالهای مذکور در مطالعه و تحقیق ص226 آن کتاب، تمام مثالها بر مبنای یکی از آن دو معنای مذکور در ص205، ترجمه شده است

 

استاد شهریاری:

بسمه تعالی

در مورد سؤال اول باید گفت نمی توان مدعای مرحوم رضی را به کلیت آن پذیرفت.چراکه استدلال ایشان، مبتنی بر مقدماتی است که نمی توان کلیت آن ها را پذیرفت.اولا نمی توان گفت هرگاه حروف کلمه افزایش یابد و یکی از معانی معهود در معانی ابواب را نتوان بدان نسبت داد،این افزایش ،مفید تأکید است.چرا که:

 اولا ( لطفا از شنیدن این کلام تعجب نکنید) ممکن است در مواردی که گوینده چندان فصیح نیست (مانند برخی متون تاریخی یا برخی روایات نقل به معنا یا مضمون ) بدون توجه،فعل ثلاثی مجرد و مزید را به جای هم به کار می برند (هرچند ممکن است با برخی توضیحات زبان شناسانه،این پدیده را در زبان فصحاء عرب نیز موجه بدانیم)

ثانیا اگر بگوییم عرب،همواره به تفاوت مجرد و مزید توجه دارد و آن ها را با عنایت و توجه به کار می برد،باز هم دلیلی نداریم که در موارد غیر قابل توجیه،تنها معنایی که می توان تصویر نمود،معنای تأکید باشد.مثلا هیچ استبعادی ندارد که فعل ثلاثی مجردی که فعل مزیدی ندارد،گاهی برای افاده ی کثرت، استهزاء و…  در یکی از اوزان ثلاثی مزید متناسب با آن معنا استعمال شود.

توجه داشته باشید که استعمال ریشه ها در اوزان ثلاثی مزید، صرفا سماعی نیست .بلکه در زبان عربی، این ظرفیت وجود دارد که به صورت محدود،ریشه هایی که در یک باب مزید به کار نرفته اند،به تناسب نیاز متکلم، در آن باب استعمال شوند. داستانی که ابوهلال عسکری در مورد طرفة بن العبد، در خصوص ساختن کلمه ی استنوق آورده است(الصناعتین، ص86)، قرینه ای بر صحت این مدعاست.داستان از این قرار بوده است که شاعری ، در محضر یکی از سلاطین، در حال توصیف یک شتر نر بوده است. اما شعرش به جای وصف شتر نر، به وصف شتر ماده ختم شد. در آن میانه، طرفة بن العبد گفت: استنوق الجمل. یعنی شتر نر، تبدیل به ناقه(شتر ماده) شد. حاضران مجلس خندیدند. از آن زمان، این عبارت ، تبدیل به ضرب المثل شد.

درست است که کلام طرفة، در مقام طنز است و در مقام طنز،باب استفاده های جدید از وضع های نوعی زبان، بسیار وسیع و گشوده است ( مانند آنچه در مجموعه طنزهای دیرین دیرین شاهد هستیم که مثلا در جمع بستن کلمه ی یخچال، می گوید یخاچیل) ولی، همین نشان دهنده ی یک توافق عرفی بر این مطلب است. هرچند این توافق، به استحکام توافقی که بر معنای صیغه ی فَعَلَ و مانند آن دارند نیست.

قرینه ی دیگری که بر این مدعا می توان آورد ، این است که مفسرین ،در مورد معنای یک فعل مزید، گاهی احتمالاتی را ذکر می کنند که در هیچ کتاب لغتی یافت نمی شود. این احتمال دادن ناشی از این است که ایشان ، افعال مزید را دارای ظرفیتی که ذکر شد می دانند.. مثلا:

«يُصْهَرُ بِهِ ما فِي بُطُونِهِمْ وَ الْجُلُودُ أي يؤثر من فرط حرارته في باطنهم تأثيره في ظاهرهم فتذاب به أحشاؤهم كما تذاب به جلودهم، و الجملة حال من الْحَمِيمُ أو من ضميرهم. و قرئ بالتشديد للتكثير.»(تفسیر بیضاوی، ج4 ص 68)و همچنین نگاه کنید به تفسیر روح المعانی، ج 14،ص 70

اگر می خواهید در این زمینه تحقیق بیشتری انجام دهید، به خصائص ابن جنی ، ج1 ، ص 356( باب فی ان ما قیس علی کلام العرب فهو منه) مراجعه کنید و خصوصا در داستانی که در مورد کلمه ی اقعنسس آورده است، فکر کنید.

البته این مطلبی که عرض شد، غیر از آن است که می گویند استعمال ریشه ها در ابواب مزید ، کاملا سماعی است. به نظر می رسد با شواهدی که ارائه کردیم، این سماعی بودن ، در مورد غیر اعراب فصیح است .یعنی اگر من و شما خواستیم یک روزی استعمال جدیدی کنیم که تا به حال کسی نداشته است ، حق نداریم. ولی خود عرب های فصیح را نباید از این حق زبان شناسانه محروم کرد.

خلاصه اینکه به نظر حقیر می رسد که یک تحقیق مفصل پیرامون چیستی ابواب مزید در زبان عربی لازم است .این تحقیق، باید جایگاه ابزاری ابواب مزید نزد عرب را روشن سازد و بگوید که تلقی خود اعراب از ابواب مزید چه بوده است؟

 جالب است بدانید هفده تن از علما ،کتاب های جداگانه ای با عنوان فعلت و أفعلت نوشته اند که پیرامون موارد تساوی معنایی ریشه در ثلاثی مجرد و در باب افعال سخن گفته اند.ما در اینجا، یکی از این کتب را که تألیف جوالیقی است، خدمت شما عزیزان تقدیم می نماییم. این کتاب را از اینجا دانلود نمایید

در مورد سؤال دوم جناب استاد علی نیز باید عرض کنم منابعی که در پاورقی صفحه ی 226 کتاب دانش صرف ذکر شده اند  ،تفاوت این دو معنا را روشن می سازند.فراجعوا

 الحمد لله اولا و آخرا

 

استاد خدایوندی:

السلام علیکم نظراً لأهمیّة هذا السؤال، و علاقته بالقاعدة المعروفة: «زیادة المبنی تدلّ علی زیادة المعنی» نبحث عن القاعدة بالصورتین، مرّة بالعربیّة و أخریٰ بالفارسیّة. علی أمل أن یکون ممّا یتنازع فیه!

في مدىٰ قیاسیّة هذه القاعدة خلاف بین اللغویین:

  • – فذهب قسمٌ إلى أنّ هذه القاعدة مطّردة، بمعنى: كلَّما زاد المبنىٰ زاد المعنى و كلَّما كثر المبنىٰ كثر المعنى و كلَّما قوي المبنىٰ قوي المعنى؛ حتّى لایلزم العبث في كلام الفصحاء. شرح الشافیة للرضي الأسترآبادي 1/ 83. بینما كان ابن¬هشام الأنصاري یرىٰ خلاف ذلك عندما أشار إلى رأي القائلین بانّ «سوف» أكثر مبالغة من «السین» في الدلالة على المستقبل؛ لأنّها أكثر حروفاً، بقوله: «و كأنّ القائل بذلك نظر إلى أنّ كثرة الحروف تدلّ على كثرة المعنى و لیس بمطّرد». مغني اللبیب 2/ 347. علی سبیل المثال أنّ کلمة «حَذِرٌ» تدلّ علی المبالغة دون «حاذِرٌ» مع أنّ الثاني أکثر حروفاً من الأوّل. و أیضاً کلمة «رُجَیْل» فإنّ الزیادة فيها أدّت إلی قلّة المعنی. حاشیة الدسوقي علی مغني اللبیب 1/ 151.
  • – و ذهب بعض الباحثین إلی اطّراد القاعدة مع الالتزام بشروط خاصّة:
    • الأوّل: أن تکون الزیادة الدالّة علی زیادة المعنی الأصلي للجذر هي الخالصة من أيّ معنیً آخر غیر المبالغة و الکثرة، فمعنى المطاوعة و الوجدان و الطلب و غیرها من معاني أبواب الزیادة لاتكون لزیادة في المعنى؛ لأنها دالّة على معنى آخر غیر التوكید و المبالغة، فلیست الزیادة في البنیة دالّة على زیادة في المعنى في هذه الحالات السابقة.
    • و الثاني: المراد بالزیادة في المعنی لیس الزیادة في جانب الكثرة فقط، فقد تكون الزیادة في جانب القلّة أیضاً، فعندما نقول «رُجَیْل» فقد حصلت زیادة في المعنى مقارنة بـ «رَجُل» الدالّ على مَن جاوز حدَّ الصغر و بلغ حدَّ الكبر، و «رُجَیْل» دالّ على ذلك مع مراعاة تحقیره أو تهوین شأنه و ما إلى ذلك من أغراض یؤدّیها التصغیر.
    • و الثالث: المفهوم من «الزیادة في المبنىٰ» لیس مجرّد إضافة حركات و حروف على الكلمة بل قد تتحقّق الزیادة بالانحراف عن أصل الصیغة لأجل ذات الفكرة.
    • و الرابع: اتّفاق الکلمتین في الحروف المکوّنة لجذریهما، فکلمتا «رِخْو» و «رِخْوَدّ» لاتدخلان في القاعدة؛ لأنّ الأُولیٰ من (ر خ و) و الثانیة من (ر خ د).
    • الخامس: اتّحاد الکلمتین في النوع فلاتجري القاعدة في «حَذِر» و «حاذِر» لأنّهما لیسا متّحدي النوع بخلاف إذا کان كلٌّ منهما اسم فاعل، ك: «صَدٍ و صَدْیان»، أو فعلاً ماضیاً، ك: «قَطَعَ و قَطَّعَ»، أو صیغة مبالغة، ك: «رَحِیم و رَحْمان». و یمکن أن یقال: تجري القاعدة فیهما بناءاً علی الانحراف؛ لأنّ الانحراف عن أصل الصیغة الصرفیة الدالّة على اسم الفاعل یكون دلیلاً على حصول معنى جدید أكثر مبالغة من أصله استدعىٰ ذلك المعنى الجدید لفظاً منحرفاً عن وضعه الأصلي. أو یقال – کما أشار به الشریف الجرجانيّ -: بأنّ «حَذِر» إنّما کان أبلغ؛ لإلحاقه في الثبوت بالأمور الجلیّة، کـ «شَرِه و فَهِم و فَطِن» و ذلک لاینافي کون «حاذِر» أبلغ بوجه آخر، فجاز أن یدلّ علی زیادة الحذر و إن لم یدلّ علی ثبوته و لزومه.
    • السادس: اتّحاد الکلمتین في المعنی، و المیرزا أبوطالب الإصفهاني یعتقد في حاشیته علی شرح التصریف للتفتازاني أنّ بین «اِجْتَذَبَ» و «جَذَبَ» لیس اتّحاد في المعنی؛ لأنّ الأوّل مزید و استعمال المزید بمعنی المجرّد مجازٌ. حاشیة الشریف علی الکشّاف 1/ 41؛ شرح مغني اللبیب (المسمّیٰ بـ «شرح المزج») ص715؛ حاشیة الدسوقي علی مغني اللبیب 1/ 151.

للمزید ینظر: مجلّة أبحاث کلیة التربیة الأساسیة، المجلّد 8، العدد 4، «إشكالیة زیادة المبنىٰ و دلالتھا على زیادة المعنى دراسة تطبیقیة على السین و سوف في القرآن الكریم»، ص 188 و 189.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *