درس سیزدهم: ادغام

نکات محتوایی

1- جایگاه بحث ادغام در کتب صرفی: بحث ادغام در کتبی مثل المفصل زمخشری، شافیه ابن حاجب، الفیه و… ، به بحث مضاعف گره نخورده است؛ بلکه به عنوان یکی از احکام لفظی در کنار امثال ابدال، التقاء ساکنین، فصل و وصل و… مطرح شده است.

🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸

2- آن مقدار از ادغام که مستقیماً صرفی و ناظر به ساختار کلمه است، ادغام در یک کلمه است؛ زیرا ادغام در دو کلمه (اعمّ از ادغام متماثلان و متقاربان) مربوط به شرایط ترکیب کلمات با یکدیگر است و انسب به علم قرائت و تجوید است. البته کتب منبع صرفی نیز نظیر کتاب دانش صرف، در مبحث ادغام متعرض ادغام در دو کلمه شده‌اند.

🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸

3- مرحوم رضی در شرح شافیه ج 3 ص241 و 242 درباره ادغام در اسم ثلاثی مجرد متحرّک العین و نیز چرایی عدم ادغام در وزن فَعَل، مطلب مفیدی دارند.

🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸

4- در صیغ پنجگانه‌ مضارع مجزوم و امر که ادغام جائز است، در واقع، قبائل عرب در ادغام یا عدم آن و نیز حرکت حرف آخر در صورت ادغام، اختلاف داشته‌اند و آنچه به عنوان قاعده جوازی ادغام مطرح شده، حاصل تمام لغات عرب است؛ جهت تفصیل مسأله، مراجعه شود به: دروس التصریف ص146 و 147. برای دریافت و مشاهده کتاب، به قفسه کتب و مقالات مراجعه نمایید.

در قرآن کریم، معمولاً ادغام در این 5 صیغه صورت نگرفته است. در ادعیه و روایات، در صورت ادغام، حالت فتح حرف آخر، رایج‌تر است.

🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸

5- چند منبع جهت مراجعه تفصیلی‌:

الف. جمع بندی خوب ادغام متماثلان در موسوعه النحو و الصرف و الاعراب، مدخل: ادغام

ب. بحث تفصیلی ادغام متماثلان در المعجم المفصل فی علم الصرف، ص50-60

  • بحث تفصیلی معرفی حروف متقارب و نیز احکام ادغام متقاربین در المعجم المفصل فی علم الصرف ص 60 – 77

هر دو کتاب فوق، در نرم افزار قواعد ادبیات عربی (نور) موجود است.

🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸

6- در قاعده ادغام متقاربان در حروف یرملون، کتاب تجوید جدید پایه اول حوزه، تعبیر به حروف “یرملو” کرده است و برخی کتب صرفی جهان عرب تعبیر به حروف “و یرمل”. هر دو به جهت اخراج نون متماثل از این قاعده متقاربین است

🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸

7- پاسخ سؤال اول هم اندیشی: در تجوید، ادغام صورت گرفته در یک کلمه مطرح نیست؛ ادغام در دو کلمه بررسی می‌شود؛ زیرا ادغام در یک کلمه، در کتابت، هویدا است و نیاز به بحث مستقل در علم قرائت و تجوید ندارد.

🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸

8- برای مشاهده نمودار قواعد ادغام متماثلین و همچنین نمودار قواعد ادغام متقاربین، به خلاصه نموداری دانش صرف رجوع نمایید.

 

 

 

 

 

 

 

 

16 دیدگاه

  1. سید علی

    با سلام
    در درس ادغام در ص 116 کلمه دویبّة آمده است.
    در این کلمه تلفظ آنچه از فرآیند ادغام بدست آمده است سخت تر از حالت بدون ادغام است:
    یاء ساکن است و باء در تشدید نیز با ساکن شروع می شود و فرض آن است که واو قبل از یاء نیز مفتوح است.
    کیفیت تلفظ صحیح این کلمه در زبان عربی چیست؟

    1. محمد

      سلام علیکم.
      عرب در التقاء ساکنین هایی که حرف عله به کلمه مشدد برسد، مشکلی در تلفظ ندارد و شبیه تلفظ «ضالّین»، کلمه «دیوبه» را نیز با شدت بیشتری بیان می کند

      1. سید علی

        تشکر
        اما در کلمه ضالّین حرف الف، به برکت فتحه که مناسبت با الف دارد، مد داده می شود لذا مشکلی در تلفظ ندارد. اما در کلمه دُوَیبّة حرف یـ ساکن است و حرکت قبل از آن نیز مناسبت با مد ندارد لذا مشکل التقاء ساکنین باقی است.
        بعضی از منابع از تشدید باء صرف نظر کرده اند( سایت المعانی) که معلوم نیست توجیه صرفی آن چیست.

        1. سید علی

          یک احتمال دیگر وجود دارد و آن پیاده کردن قاعده التقاء ساکنین روی حرف یاء است. که طبعا باید آن را مکسور خواند.
          البته کسی به این مطلب تصریح نکرده است.

          1. خراسانی

            گفته شده در التقاء ساکنین که حرف اول لین غیر مدی باشد حرف عله دارای حرکت متناسب با خود می شود
            لذا در این کلمه همانطور که به درستی اشاره کردید باید به یاء کسره داد.

        2. محمد

          در کتاب دانش صرف، مطالعه و تحقیق درس هدف شناسی قواعد اعلال، با عنوان التقای ساکنین، این قسم از التقای ساکنین را جائز دانسته و عرب هیچ مشکلی در تلفظ این کلمه ندارد. شاید منشآ احساس ثقالت در این کلمه، تفاوت فارسی و عربی باشد که ما با معیار قرار دادن فارسی، احساس ثقالت در این کلمه می کنیم…

          1. خراسانی

            با توجه به عدم امکان تلفظ، این مورد را نمی توان جائز دانست.
            در منبع مورد اشاره بر خلاف نظر شما مطالب آمده.
            شاهد آنکه در زبان عربی نیز صورت قلب به الف این کلمه دیده می شود.
            ايجاز التعريف في علم التصريف جلد : 1 صفحه : 165

  2. با سلام
    در مصغر اسم فاعل های مضاعف که بر وزن «فُوَیعِلَة» می باشد، مانند «دُوَیبَّة» و «خُوَیصَّة» کتب قدماء تصریف به اغتفار چنین التقای ساکنینی دارند.
    البته مرحوم رضی نیز تصریح دارند که این گونه کلمات، ثقالت بیشتری از کلماتی مثل «ضالین» دارد که حرف مدی وجود دارد، لکن ثقالتش به حدی نیست که عرب را به درد سر بیاندازد تا قاعده ای برای رفع چنین التقای ساکنینی بتراشد. (شرح شافیه/ج2/ص210)
    برای مشاهده مطالب تکمیلی به آدرس های زیر رجوع شود:
    شرح النظام على الشافية، ص: 349 و 350
    شرح شافية ابن حاجب المشهور بكمال، المتن، ص: 216 و 217

    1. سلام و عرض ادب
      به نظر توجیه مرحوم رضی صحیح نیست چون ثقالت بیشتر کلمه دویبّه را نسبت به مثلا فعل مَدَدَ خود ما با رعایت صوت و لحن عربی وجدان می کنیم حال آنکه عرب برای رفع ثقالت کمتر چاره ای اندیشیده و برای بیشتر خیر!

      1. سلام علیکم و رحمة الله
        با تشکر از عنایت و مشارکت شما.
        به نظرم باید دو نکته مد نظر قرار بگیرد:
        اولاً صرف ثقالت قاعده آور نیست بلکه علاوه بر ثقالت، کثرت نیز باید ضمیمه شود. بله شاید مَدَدَ فی نفسه ثقالت کمتری نسبت به دویبَّة داشته باشد، ولی کثرت کلماتی مانند مدَدَ، اقتضا کرده است که عرب باادغام این ثقالت را رفع نماید. یا مثلا در کلمات مهموز چه شده است که فقط سه ماده «أخذ، أمر و أکل» در معرض قاعده تخفیف حذفی فاء الفعل قرار گرفته است؟ ادبا گفته اند به این جهت که امر این سه ماده استعمال بیشتری از سایر مهموزها داشته است. لذا همانطور که مرحوم رضی در شافیه نیز فرموده است «کل کثیر مستثقل» که مفهوم آن این است که «ما لیس بکثیر لیس بمستثقل». لذا ولو بپذیریم که ثقالت کلماتی مانند «دویبَّة» بیشتر از مدد است اما به جهت قلت مورد، در معرض قاعده حذفی نیست

        ثانیا: آنچه که مبرّر و مجوز التقای ساکنین در مثل «دویبَّة» است، حرف لین(عله ساکن) است که همانند کلمه ضالّین، تلفظ حرف مشدد بعد ساکن را برای دستگاه تکلم عربی آسان می کند. گویا به جهت مدّ عارضی که ضالین می پذیرد یا توقف کوتاهی که روی یاء در دویبَّة صورت می گیرد، دیگر ثقالت حرف مشدد بعد ساکن مرتفع می شود.

  3. سید علی

    در مورد تفاوت روشی که صبّان برای ادغام گفته ص ۱۱۳دانش صرف و روشی که در کتاب مطرح شده
    کدامیک صحیح هستند؟
    توجه شود که تفاوت ها صرفا علمی نیستند.

    1. سید علی

      در کتاب دانش صرف ص ۱۱۰ در مورد سه وجه کاربرد فعل ماضی توضیح داده شده.
      اما در همان کتاب ص۱۱۳ از صبان نقل قول شده و روشی توضیح داده شده که با روش کتاب تفاوتهایی کاربردی نیز دارد.

      1. با عرض سلام و تشکر از دقت شما؛
        به نظر می آید عبارت صبان، دارای خلل است و آنچه صحیح است، همان محذوف بودن عین الفعل است. لذا در چاپ های آینده ان شاء الله مورد تصحیح قرار خواهد گرفت.
        آنچه در عبارات کتب به چشم می خورد، حذف عین الفعل است:
        ✅ اوضح المسالک/ج4/ص362: إذا كان ثلاثيا مكسور العين، و عينه و لامه من جنس واحد، فإنّه يستعمل في حالة إسناده إلى الضمير المتحرك على ثلاثة أوجه: تاما، و محذوف العين بعد نقل حركتها، و مع ترك النقل، و ذلك نحو: ظلّ، تقول: (ظللت، و ظلت، و ظلت)، و في ظللن، قال اللّه سبحانه و تعالى: فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ و إن كان الفعل مضارعا أو أمرا و اتصل بنون نسوة، جاز الوجهان الأوّلان نحو: يقررن، و يقرن، و اقررن، و قرن.
        ✅ شذا العرف فی فن الصرف/ص177: متى كان الفعل الماضي ثلاثيا مكسور العين، و كانت هي و لامه من جنس واحد، جاز لك فيه عند إسناده للضمير المتحرّك ثلاثة أوجه: الإتمام، و حذف العين منقولة حركتها للفاء، و غير منقولة، كظللت بالإتمام، و ظلت بحذف اللام الأولى، و نقل حركتها لما قبلها، و ظلت، محذوف اللام بدون نقل، فإن زاد على ثلاثة تعيّن الإتمام، نحو: أقررت، و شذّ أحست في أحسست، كما يتعيّن الإتمام لو كان ثلاثيا مفتوح العين، نحو: حللت، و شذ همت في هممت. و أما إن كان الفعل المكسور العين مضارعا أو أمرا اتصل بنون نسوة، فيجوز فيه الوجهان الأوّلان فقط، نحو: يقررن و يقرن، و اقررن و قرن، لأنه لما اجتمع مثلان و أوّلهما مكسور، حسن الحذف كالماضي، قال تعالى: وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُن‏
        ✅ شرح التسهیل/ج10/ص5206: … حذف عين الفعل الماضي المضاعف إذا أسند إلى تاء الضمير أو نونه‏ …
        ✅ شرح النظام/ص728: … (و جاء) الحذف أيضا (في) نحو (مست) بفتح الميم أو كسرها، و الأصل: «مسست»- بكسر العين- فإمّا أن تحذف السين الأولى لتبقى «مست»- بفتح الميم- و إمّا أن تنقل حركة العين إلى الفاء لبيان البنية، و تقول: «مست»- بكسر الميم- …
        ✅ شرح الشافیه المشهور بکمال/ص522: … حذف العين بعد نقل حركتها إلى الفاء، و بدون النقل‏ …
        ✅ البهجة المرضیه/ص577: … حذف العين بعد نقل حركتها إلى الفاء …
        ✅ مراح الارواح/ص167: (ظلت) بفتح الظاء المعجمة و كسرها، أصله ظللت، يقال: ظللت بكسر اللام الأولى … فحذفت اللام الأولى تخفيفا
        ✅ بدائة النحو/ص130: و اعلم أنّ «ظلّ» إذا أسند إلى ضمير رفع متحرّك صار «ظللْت» و في هذه الحال يجوز حذف اللام الأولى‏ فيصير «ظلْت»

    1. سلام علکیم. با تشکر از پرسش شما
      علت عدم ادغام در کلمه سکتتا، دو امر بیان شده است:
      اول: گفته شده است که صیغه پنجم، در اجرای قواعد همیشه تابع صیغه چهارم است و از این جهت که در سکتَت، دو تاء در هم ادغام نشده اند، در سکتتا نیز این اتفاق نمی افتد.
      دوم: تاء تأنیث در افعال، بالاصالة ساکن است و حکم ساکن را دارد. از این جهت، در سکتَتَا هر چند در ظاهر، هر دو تاء ساکن است، اما گویا با تاء دوم معامله ساکن شده است و از این جهت زمینه ادغام ندارد.
      آنچه بیان شد دَعَتا(صیغه پنجم ماضی دعا) هم قابل بیان است. در دَعَت، به جهت التقای ساکنین لام الفعل حذف شده است اما این التقای ساکنین در دعاتا وجود ندارد و طبیعتا نباید لام الفعل حذف میشد. با این حال این حذف صورت گرفته است که دلیل آن نیز مشابهت صیغه چهارم و پنجم و همچنین تحقق التقای ساکنین است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *