درس نوزدهم: ناقص

نکات محتوایی

1- افعال زیادی داریم که هم به صورت ناقص واوی آمده‌اند و هم ناقص یائی. ر.ک: المزهر سیوطی ج2، ص279 و 282.

🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸

2- ذیل قاعده 2 مشترک گفته شده که اگر بعد از عله، الف باشد، این قاعده در ناقص جاری نیست. مگر در اجوف جاری هست؟ بله، در مثل إقوام و استقوام (مصدر اجوف در بابهای إفعال و استفعال)

🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸

3- در قاعده 3 مشترک، چرا در مثال تَرجُوِینَ، بعد از اجرای قاعده 3، قاعده 1 مشترک جاری نشده؟ چون در هر حال قاعده 4 باید اجرا شود؛ لذا مختصرتر آن است که مستقیما به سراغ آن برویم. علاوه بر اینکه اعلال حذفی مقدم بر قلبی است

🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸

4- در مثال‌های قاعده 3 و 4 مشترک در ناقص، در التقاء ساکنین بین لام الفعل با ضمیر رفعی در فعل یا حرف علامت اعراب در اسم، لام الفعل حذف می‌شود زیرا:

الف. نمی توان ضمیر یا اعراب را انداخت؛ ولی حذف حرف اصلی به خاطر التقاء ساکنین، همانگونه که در اجوف دیدیم، شایع است.

ب. در موارد رفع التقاء ساکنین به حذف ساکن، حرف اول، حذف می شود؛ همانند سایر موارد رفع التقاء ساکنین به حذف. (ر. ک: مطالعه و تحقیق درس22 با عنوان التقاء ساکنین)

ج. اساساً مگر ضمیر یا علامت اعراب، حرف عله محسوب می‌شوند که بگوییم براساس قاعده 4، در معرض حذف هستند؟ شاید گفته شود که بحث حرف عله (با توجه به وجه تسمیه آن) ناظر به کلمات قابل تغییر یعنی همان موضوع علم صرف (اسماء معرب و افعال متصرف) است و لذا شامل امثال ضمیر و حرف اعرابی نیست.

ممکن است دلیل چهارمی هم اقامه شود و آن اینکه: در قاعده 4، همیشه حرف عله اصلی حذف می‌شود. اما این دلیل مورد قبول همه علمای صرف نیست و در امثال اقوام و استقوام و مبیوع مورد بحث است. ر.ک: صرف ساده ص113 پاورقی5 و صرف ص374 پاورقی3

🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸

5- در اولین قاعده اختصاصی ناقص، توجه شود که:

الف. هرچند در فعل ناقص، یاء مکسور نداریم؛ اما در اسم داریم و لذا در این قاعده مطرح شده است.

ب. در فعل ناقص، واو مکسور هم نداریم اما در اسم داریم (مثل أدلُوِ- تداعُوِ). پس چرا در این قاعده مطرح نشده؟ زیرا اگر براساس این قاعده، واو را به حرف مد تبدیل کنیم، دیگر زمینه برای رسیدن به حالت أدلِی و تداعِی نخواهد بود.

🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸

6- در قاعده 2 ناقص: طوری مطرح شده که با قاعده 1 مشترک تداخل نداشته باشد. البته باید به طلاب تذکر داد که متحرک بودن واو، شرط اصل اعلال نیست بلکه جهت تفکیک از قاعده مشترک اضافه شده است.

🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸

7- در پاورقی مربوط به قلب مکانی در قاعده 2 ناقص، مثال برای قلب مکانی در عین الفعل، کلمه جائی بر وزن فالِع است.

🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸

8- در قاعده 3: در مثال یُدعَون تذکر داده شود که منظور، صیغه 6 است که واو، لام الفعل است؛ نه صیغه 3 که واو، ضمیر است و خارج از بحث ناقص.

در مثال مُدَّعَوان هم تذکر داده شود که قاعده 2 مشترک در آن جاری نیست به علت اینکه بعد از لام الفعل، الف قرار گرفته است.

🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸

9- در قاعده 3 ناقص، دلائل تقدیم قاعده 3 ناقص بر قاعده 2 مشترک:

الف. در مواردی که الف به حالت قبلی خود برمی گردد مثل ناقص مؤکد در صیغ 1و 4 و 7 و 13 و 14 یا در بحث تثنیه و جمع سالم مذکر کلمات مقصور، یاء مشاهده می‌شود نه واو.

ب. شیوه کتابت الف در این موارد (روی پایه یاء) [گویا قاعده کتابت الف پایانی این است که اگر الف منقلب از واو باشد، به صورت قائمه و اگر منقلب از یاء باشد به صورت مقصوره نوشته می شود منتهی این تفصیل در کلمات سه حرفی ثمر دارد و در کلمات چهارحرفی همیشه به جهت تقدم قاعده 3 ناقص بر قاعده 2 مشترک، همیشه با پایه یاء نوشته می شود]

ج. با توجه به تبعیت اعلال سایر صیغ از صیغه اول، اگر اعلالی در سایر صیغه ها مشاهده شود، در صیغه اول هم در صورتی که مجرا داشته باشد، باید اجرا شده باشد. حال با توجه به اینکه قاعده 3 ناقص، در صیغ مثنی و جمع مونث مضارع(یُدعَوَانِ> یُدعَیَان / یُدعَون > یُدعَینَ) جاری شده، باید در صیغه اول هم جاری شده باشد و این کاشف از این است که «یُدعی» در اصل یدعَیُ بوده است. برخی منابع در این خصوص: شرح شافیه ج3 ص161 و 166 و167- شرح مفصل ج10 ص98

🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸

10- قاعده 5 در اسم غیرمصدر هم جاری است که در ابتدای بخش اسم، در قواعد اعلال اسم خواهد آمد.

🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸

11- چرا در برخی مصادر ناقص مثل شِکایه (از فعل شَکوتُ أشکو)، واو لام‌الفعل قلب به یاء شده؟

پاسخ را ابن سیده در معجم لغت “المحکم و المحیط الأعظم” به نقل از سیرافی چنین نقل کرده است: إنما قُلِبت‏ واوه‏ ياء لأن‏ أكثر مصادر فِعالة من المعتلّ إنما هو من قسم الياء نحو الجِرَاية و الوِلاية و الوِصاية، فحمِلت‏ الشِّكاية عليه لقلَّة ذلك فى الواو.

🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸

12- علت انتخاب سه فعل ناقص برای صرف در جداول این درس، آن است که پرکاربردترین و مهمترین حالات و اشکال ابواب ناقص دیده شود.

🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸

13- در ناقص مؤکد توجه شود که فعل مجهول مضارع و امر، همیشه به شکل ناقص الفی است.

🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸🔸 🔸

14- برای هم‌اندیشی دوم، برخی ترجمه‌های اشتباه با کمک بخش ترجمه در نرم افزار جامع تفاسیر نور یافته شود (البته لازم نیست که نام مترجم هم ذکر شود) برای مشاهده پاسخ هم اندیشی اینجا کلیک نمایید

5 دیدگاه

  1. سلام
    صفحه 172 در مورد فعل مضارع مجزوم موکد هم صحبت کرده.
    مضارع مجزوم(مثلا با لم) معنا رو به ماضی تبدیل میکنه. مثل لم یضرب.
    حالا اگه بخواهیم این لم یضرب رو موکد ثقیلش کنیم چنین چیزی ممکنه؟ چون موکد ثقیله معنا رو به اینده میبره دیگه.

    اصلا تو فلسفه اینکه ماضی موکد نمیگیره میگن که چون زمانش گذشتس و محقق شده دیگه نون تاکید نمیگیره
    حالا این چه جوریه؟

    1. میثم

      سلام
      شاید بتوانیم همان جوابی که در آیه شریفه (ان لم تفعل فما بلغت رسالته)گفتیم در اینجا نیز بگوییم یعنی تنازع رخ داده و در اینجا تاکید مقدم شده و زمانش آینده است و (لم ) فقط اثر جزم و نفی را دارد و در زمان تاثیر گذار نیست یعنی قلب زمان را ندارد ر.ک هدایه النحو ص۵۷
      البته در اینکه در تنازع کدام عامل مقدم است اختلاف است.

    1. محمدحسین

      به نظر میرسه که در امثال «اقوام» که تبدیل به «اقامه» میشه، قاعده 2خصوصی اجوف جاری شده. مثل «یخوف» که میشه «یخاف»
      لذا نکته ذکر شده در این مثال ها قابل تطبیق نیست و ظاهرا مثال دیگه ای هم نداره.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *