درس بیست و نهم: باب تفعّل

نکات محتوایی

1- روش ساده برای شناسایی مصادیق قاعده دوم در این باب: دو حرف مشدّد کنار هم مانند یذّکّر، اطّهّر و …

🔸 🔸 🔸 🔸 🔸 🔸 🔸 🔸

2- توضیح اینکه چرا به جای پرکاربردترین معنا، مشهورترین گفته ایم: تنوّع معانی در این باب و پرکاربرد بودن غالب معانی ذکرشده برای این باب، مانع از آن است که با ضرس قاطع بتوانیم بگوییم که معنای مطاوعه، اکثریت مطلق استعمالات این باب را به خود اختصاص داده است؛ هرچند شاید اکثریت نسبی را به خود اختصاص داده باشد همانگونه که از لیست افعال قرآنی این باب که در کتاب دراسات لاسلوب القرآن الکریم ج4 ص568 آمده، مشخص است.

  1. برای معنای اتخاذ، مطلبی در خصوص تبیین دو نوع اتخاذ از استاد خدایوندی و شهریاری موجود است. برای مشاهده اینجا را کلیک نمایید.
  2. برای معنای اتخاذ، با جستجوی عبارت “تَجَمَّلْتِ وَ يَوْماً تَبَغَّلْتِ وَ إِنْ عِشْتِ تَفَيَّلْتِ” در جامع احادیث، جریان ممانعت عائشه از دفن امام حسن مجتبی علیه السلام را می توان برای طلاب نقل کرد.

🔸 🔸 🔸 🔸 🔸 🔸 🔸 🔸

4- برای معنای صیرورت، برخی کتب، مانند مرحوم رضی دو معنا بیان کرده اند که یکی «جعل الشیء نفس اصله» است که همان است که در کتاب دانش صرف هم به آن اشاره شده است. اما معنای دیگری که برای آن فرموده اند: «صار ذا کذا» است ازقبیل تأهّل. در مستقصی نیز به نقل از مرحوم رضی، همین تقسیم بندی بیان شده است. اما قسم دوم این معنا در کتاب دانش صرف بیان نشد، زیرا جز مرحوم رضی، احدی از ادبا متعرض این قسم نشده است و آن را بیان نکرده است.
اما در توجیه مثل «تأهل»، ممکن است آن را مصداق معنای مطاوعه (منتهی مطاوعه تقدیری؛ به این معنا که هر چند أهّل وجود ندارد ولی آن را مفروض گرفته و مطاوعه آن را ساخته ایم.) و یا ممکن است طبق بیان کمال در شرح شافیه خود، بگوییم که این معنا، مجازاً، بازگشت به همان قسم از دو قسم صیرورت دارد (شرح شافیه مشهور بکمال/57)

🔸 🔸 🔸 🔸 🔸 🔸 🔸 🔸

5- متنی از استاد بوغیری درباره معنای تدریج. برای مشاهده اینجا را کلیک کنید

🔸 🔸 🔸 🔸 🔸 🔸 🔸 🔸

6- برای مشاهده پاسخ سوال دوم هم اندیشی این درس به این لینک (نوشته استاد مدرسی) مراجعه نمایید.

3 دیدگاه

  1. جامعیان

    با عرض سلام و تشکر بابت مطالب خوبتان
    درمورد سوال دوم پژوهش و هم اندیشی ظاهراً دو جا دچار چالش هستیم. یکی مقایسه معنای تَعَلّمَ با عُلِّمَ و دیگری مقایسه بَعُدَ با بوعِدَ.
    در اولی تفاوت در پذیرش و عدم پذیرش اثر فعل پیشین توسط فاعل فعل مطاوعه است (یعنی تعلّم حتما آموزش را پذیرفته و و عُلِّمَ لزوما چنین نیست) و در دومی تفاوت در توجه به سبب مبدأ فعل (فاعل فعل قبل از مطاوعه) و عدم توجه به آن است (بَعُدَ صرفا میگوید فاعل دور شده اینکه کسی او را دور کرده را کاری ندارد و تباعد میرساند که اینجا سببی نقش داشته و فاعل از آن سبب اثر پذیرفته است).

  2. مهدی

    بسم الله الرحمن الرحیم
    با توجه به تفاوتی که بین افعال لازم و مجهول و مطاوعه وجود دارد ، شبهه ای به ذهن میرسد و آن اینکه در فعل متعدی ما که بعد (مثلا) به باب تفاعل میرود و معنای مطاوعه میدهد ، مقصود از مفعول بودنِ مفعول چیست ؟ آیا مقصود تنها این است که فلان شیء در معرض فعل فاعل قرار گرفته است و یا به معنی این است که فعل روی آن محقق نیز شده است. برای مثال زمانی که گفته میشود تباعد زید عمرا ، زید در واقع دور شده است و یا اینکه فعل تباعد نسبت به دور شدن او ساکت است ؟ و تنها بیان کننده این مطلب است که زید فعل دور کردن را در رابطه با عمرو اجرا کرده است ؟
    پذیرش اثر دقیقاً به چه معناست ؟

    پاسخ :
    شاید بتوان گفت رساندن معنای متکلم از یک معنای بسیط شروع میشود و آن فعل لازم است. برای مثال در فعل لازم گفته میشود بَعُدَ زیدٌ. در همین معنای بسیط ما به دور شدن زید تصریح میکنیم. یعنی فعل روی او محقق شده است. معنا را یک قدم با فعل متعدی جلو برده و فاعل این دورشدن زید را نیز بیان میکنیم. بنابراین در فعل باعد عمروٌ زیداً نیز به دو چیز اشاره داریم. یک فاعل بودن عمرو و دو مفعول واقع شدن حقیقی زید. اگر بگوئیم که در اینجا فعل نسبت به تحقق حقیقی فعل بروی مفعول ساکت است و تنها بیان کننده صدور فعل از فاعل نسبت به مفعول است ، پیشرفت معنائی رخ نداده است. به معنای فعل لازم چیزی اضافه نشده است در این صورت. (البته برای این استدلال باید لزوم پیشرفت معنائی فعل متعدی نسبت به فعل لازم را بپذیریم. پیشرفت هم به این معناست که زیاده معنائی محقق شده است).
    در فعل تباعد زیدٌ نیز ، ما میخواهیم بگوئیم : ۱. فعلی از فاعلی نسبت به زید رخ داده است ۲. و فعل دور شدن برای او رخ داده است و او دور شده است و ۳ . زید این دور شدن را پذیرفته است و دیگر بازنگشته است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *